Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
piece production cost
U
ارزش تولید قطعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
production cost
U
ارزش ساخت
production cost
U
هزینه تولید
cost of production
U
هزینه تولید
production
U
تولید محصول
production
U
اقامه
production
U
ارائه
production
U
حاصل دادن
production
U
کنترل ساخت یک محصول
production
U
تولید کردن
production
U
فراوری
production
U
تولید
production
U
عمل اوری ساخت
production
U
استخراج
production
U
فراورده محصول
production
U
ساخت مواد برای فروش
production
U
تولید دستهای
production
U
تولید حجم بزرگ محصولات
over production
U
محصول زیادی
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production
U
سرعت ساخت محصول
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
U
فرآورده کارگاه
production
U
الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production
U
ارائه ساخت
production
U
محصول عمل
production
U
ایجاد
factory production
U
تولید کارخانهای
aliterary production
U
فراورده یا محصول ادبی تالیف
flow of production
U
جریان تولید
production time
U
زمان تولید
production facility
U
سهولت تولید
production engineer
U
مهندس تولید
production efficiency
U
کارائی در تولید
an artistic production
U
عمل یا کار صنعتی
production efficiency
U
کارائی تولید
aliterary production
U
تصنیف
production factors
U
عوامل تولید
factors of production
U
عوامل تولید
agents of production
U
عوامل تولید
ingot production
U
تولید شمش
production frontier
U
مرز تولید
flow of production
U
گردش تولید
food production
U
تولید غذا
full production
U
تولید کامل
full production
U
تولید در حداکثرفرفیت
relations of production
U
رابطه تولید
power of production
U
نیروی تولید
production time
U
زمان ساخت
production gap
U
شکاف تولید
production function
U
تابع تولید
forces of production
U
نیروهای تولید
roundabout production
U
تولید با کارائی بیشتر
track production
U
فهور هدف
track production
U
شروع تعقیب هدف
factor of production
U
عامل تولید
volume of production
U
حجم تولید
census of production
U
امارگیری در خصوص تولید
census of production
U
امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
electricity production
U
تولیدالکتریسیته
production adviser
مشاوره محصولات
production desk
U
میزمحصولات
production of sound
تولیدات صدا
production platform
U
سکویتولیدات
energy production
U
تولید انرژی
surplus production
U
فزونی تولید
bulk production
U
تقسیم سوخت درفروف کوچک
census of production
U
امار سرشماری
batch production
U
تولید زیاد یک نوع کالا
batch production
U
تولیدانبوه
scale of production
U
مقیاس تولید
series production
U
سری سازی
energy production
U
تولید نیرو
elasticity of production
U
کشش تولید
surplus production
U
تولید اضافی
surplus production
U
مازاد تولید
branches of production
U
شاخههای تولید
branches of production
U
رشتههای تولید
bulk production
U
تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
production control
U
کنترل تولید
production lines
U
خط تولید
mode of production
U
شیوه تولید
mechanical production
U
تولید ماشینی
means of production
U
وسایل تولید
means of production
U
ابزار تولید
production planning
U
برنامه ریزی تولید
production line
U
خط تولید
mass production
U
تولید انبوه
mass production
U
تولید ماشینی
mode of production
U
طرز تولید
mode of production
U
وجه تولید
production period
U
دوره تولید
pilot production
U
تولید نمونه
period of production
U
دوره تولید
pair production
U
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
production index
U
شاخص تولید
production management
U
مدیریت تولید
production method
U
روش تولید
production missile
U
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production of oil
U
استخراج نفت
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production part
U
بخش تولید
mass production
U
تولید بمقدارزیاد
mass production
U
بس فراوری
production process
U
جریان تولید
production program
U
برنامه تولید
production programme
U
برنامه تولید
production technique
U
روش فنی تولید
production capacity
U
فرفیت تولید
production routine
U
روال تولید
production rule
U
قاعده
production rule
U
تولید
production run
U
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique
U
فن تولید
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
production process
U
روند ساخت
mass-production
U
تولید انبوه
production coefficient
U
ضریب تولید
production account
U
حساب تولید
production process
U
فرایند تولید
production video switcher
U
دکمهنمایشگرمحصولات
production indifference curve
U
منحنی بی تفاوتی تولید
mass production of goods
U
تولید انبوه کالا
production of electricity by the generator
U
الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
pig iron production
U
تولید اهن خام
He works in the production section .
U
درقسمت تولید کار می کند
labor intensive production
U
تولید کاربر
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
steps in the production of electricity
U
مراحلتولیدالکتریسیته
production control room
U
اتاقکنترلمحصولات
To step up ( increase ) production.
U
سطح تولید رابالابردن
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
fixed production coefficients
U
ضرایب تولید ثابت
production possibility frontier
U
مرز امکانات تولید
homogeneous production function
U
تابع تولید همگن
mobility of factors of production
U
تحرک عوامل تولید
production possibility curve
U
منحنی امکانات تولید
non specific factors of production
U
عوامل غیر اختصاصی تولید
mass production of goods
U
تولید توده وار کالا
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
index of industrial production
U
شاخص تولید صنعتی
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
net primary production
U
تولید خالص نخستین
nuclear power production
U
تولید انرژی هستهای
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
production possibility bondary
U
مرز امکانات تولید
aggregate production function
U
تابع تولید کل
to piece out
U
تیکه تیکه درست کردن
piece
U
سوار
piece
U
قسمت
piece
U
پاره
by the piece
U
بطورمقاطعه
piece
U
قبضه سلاح
piece
U
قبضه توپ یا تفنگ
piece
U
اسلحه گرم
piece
U
کمی
by the piece
U
ازروی کار کرد
piece
U
قدری
piece
U
مهره شطرنج
piece
U
طغرا
to piece out
U
کردن
to piece out
U
دراز
three piece
U
سه تکه
three piece
U
سه پارچه
three piece
U
درست شده از سه قسمت
think piece
U
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
piece of eight
U
دلاراسپانیولی
to piece together
U
بهم پیوستن
piece
U
وصله کردن
piece
U
جزء
piece
U
طغری
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
piece
U
جورشدن
piece
U
ترکیب کردن
piece
U
مهره پارچه
piece
U
تکه
piece
U
قطعه
piece
U
دانه
one-piece
U
لباسیکسره
piece
U
فقره
piece
U
یک تکه کردن
piece
U
نمایشنامه قسمت بخش
piece
U
عدد
say one's piece
<idiom>
U
آشکارا نظر خودرا گفتن
piece
U
سکه نمونه
piece
U
قطعه ادبی یاموسیقی
production/export riser system
U
صادراتدستگاهپایه
linear homogenous production function
U
تابع تولید خطی همگن
large scale production method
U
روش تولیدبه مقیاس وسیع
large scale production method
U
روش تولیدانبوه
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
production of electricity from nuclear energy
U
تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
production/export riser system
U
تولیدات
production of electricity from solar energy
U
دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
ridge piece
U
کش بالای شیروانی
battle piece
U
تصویرجنگ
head piece
U
کلاه
head piece
U
سرصفحه
eye piece
U
عدسی سر دوربین
facr piece
U
قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
